با نوشتن حالمان بهتر است....

اینجا باهم نوشتن، خواندن رو تمرین میکنیم

با نوشتن حالمان بهتر است....

اینجا باهم نوشتن، خواندن رو تمرین میکنیم

۱۶ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

به نام خالق قلم

دوچـــــرخـــــه

 

پدرم دوچرخه ای خریده بود تا با آن به باغچه ی کوچک اش در  روستا که بسیار هم  آنجا را دوست داشت برود، اما زانو درد همیشگی مانع از انجام این کار می شد و مدتی بود که  این دوچرخه در گوشه ی انبار خاک می خورد.

پدرم به ناچار  هر روز این مسیر را با ماشین طی می کرد.

من هم چند روزی بود در شرکتی مشغول به کار شده بودم و هر روز صبح مسیر خانه تا محل کار که حدود نیم ساعت بود را باید توی کوچه و خیابان های  محل پیاده می رفتم.

توی محل ما  فقط حسین اقا بود که ماشین داشت،  صبح به صبح مردم را سوار می کرد و  به روستای مجاور می برد و شب آن ها را به محل بر می گرداند.

 من هم چون همیشه دیر می رسیدم، از ماشین جا می ماندم و مجبور بودم کل راه را پیدا بروم.

 محل کار بخاطر دیر رسیدن، بهم تذکر دادند و گفتند اگر به این وضع ادامه دهم اخراجم می کنند.

حال خوبی نداشتم و وقتی به منزل رسیدم، این موضوع را به پدرم گفتم.

صبح، هنگامی که مثل همیشه می خواستم به محل کارم بروم، پدرم دوچرخه اش را از انبار آورد و به من داد و من با دوچرخه به محل کارم رفتم.

و دیگر هیچوقت دیر نرسیدم.

و این زیباترین هدیه ای بود که می توانستم بگیرم.

____________________________________________

نویسنده: محمد پورعلی گنجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۰۰ ، ۱۴:۴۳
امیر رضائی

به نام خالق قلم

کنکور زندگی

 

 

پدرم فوت کرده بود و شرایط زندگی برای من و مادرم خیلی خوب نبود.

صبح ها توی میکانیکی دایی ام و شب ها را تا صبح درس می خواندم.

کنکور نزدیک بود و برای آن روز کلی برنامه ریزی کرده بودم.

اما دیدن یک واقعیت تلخ، مسیر زندگیم را تغییر داد؛  وقتی به خانه رسیدم صدای گریه ای را شنیدم؛ نزدیک رفتم و ومادرم را سرسجاده نماز و با چشمانی خیس دیدم.

کنارش نشستم و علت را پرسیدم؛  سکوتی کرد و هیچ نگفت.

  اما از نگاه غم آلودش که به قاب عکس روی دیوار دوخته بود؛ فهمیدم که فراق پدر و تنهایی دلگیرش کرده است.

به مادرم گفتم:  نمی خواهم به دانشگاه بروم؛  مغازه متروکه پدر را که زیر خانه است تعمیر می کنم و در آنجا مشغول به کار می شوم و برای همیشه کنارت خواهم ماند.

مادرم برخواست و نگاهم کرد وگفت:  اول کنکورت را قبول شو ، بعد هرکاری خواستی بکن.

زمان اعلام نتایج کنکور فرارسیده بود و من در رشته ی پزشکی پذیرفته شده بودم؛ اما نمی توانستم بی تفاوت باشم و در تمام مسیر دلهره ای تمام وجودم را فرا گرفته بود.

به منزل که رسیدم،  به مادرم گفتم امسال در دانشگاه قبول نشدم و برای همیشه در کنارش خواهم ماند.

واین بهترین کنکور زندگیم بود که دادم؛ کنکوری که بین دل و آینده ام برگزار شده بود.

_________________________________

نویسنده: محمد پورعلی گنجی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۰۰ ، ۱۱:۱۵
امیر رضائی

به نام خالق قلم

عروسک دخترم

 

 

شب از نیمه گذشته بود و باران سخت می بارید.

تازه از مسافرت رسیده بودم و می خواستم بعد از یک حمام آبگرم، دقایقی را طبق عادت مطالعه کنم.

دخترم،  پریشان به نزدم آمد و به من گفت: پدر، عروسکم در ماشینت جا مانده و من آن را می خواهم.

دستی بر سرش کشیدم و با نوازش از او خواستم که بعدا برایش بیاورم.

اما بغض اش ترکید و گریه اش گرفت و گفت که همین الان عروسک را می خواهد.

چاره ای نبود، نمی خواستم ناراحتی اش را در شب تولدش ببینم؛  لباسم را به تن کردم و رفتم که از ماشینم بیاورم.

در تاریکی و هوای مه آلود شب، چیزی نگاهم را به خود خیره کرد؛ انگار کسی  به ماشینم تکیه زده بود و بسیار مشکوک بود؛  خود را سریع به او رساندم و یقه اش را گرفتم و به دیوار چسباندم  و بدون تامل،  با عصبانیت به او گفتم میشه از شما بپرسم اینجا چه می کنید؟!

مرد سرش را به پائین انداخت و کمی مکث کرد،  آهی کشید، سری جنباند و گفت:  آقا درب ماشین شما باز بود و من اینجا ماندم تا صاحب آن برگردد.

این را گفت و سپس دور شد.  آنجا بود که انگار زمین دهان خود را باز کرده بود  و می خواست من را ببلعد.

شرمگین شدم و به دنبالش دویدم و از ایشان بخاطر قضاوت زودهنگامم  پوزش خواستم.

اما این پایان ماجرا نبود؛ درسی بود برای تمام عمرم.

_____________________________________________

نویسنده: محمد پورعلی گنجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۰۰ ، ۱۱:۵۳
امیر رضائی

به نام خالق قلم

زندگی را باید جور دیگر معنا کرد

 

حسن، یکی از دوستان صمیمی من بود.

 که با هم زمانی را به باشگاه می رفتیم؛ همه توی محل پهلوان صدایش می کردند.

خیلی هوای مردم را داشت و هرکی که کمک می خواست، پیش حسن می آمد.

مدتی بود که ازدواج کرده بود و توی کارگاه پدرش مشغول به کار شده بود.

اما چند وقتی بود که حسن را دیگه توی محل نمیشد دید، به درب منزلش رفتم و جویای احوالش شدم؛  اما خبری از او نبود.

به راهم ادامه دادم؛  در نزدیکی باشگاهی که زمانی با حسن میرفتم، معتادی را دیدم توی سطل آشغال به دنبال روزی خود بود.

زیر چشمی نگاهی کرد و رفت؛  دویدم و به پشت اش زدم، دقایقی نگاهم را به او دوختم و از او دلیل نبودنش را پرسیدم.

او چند روزی بود که بیکارشده بود و بعلت فقر وتنگدستی، همسرش او را رها کرده بود؛  فشار مشکلات، برایش قابل تحمل نبود و ناخواسته دچار اعتیاد شده بود.

حالش خوب نبود، دنیا برایش رنگ دیگری داشت.

 دستش را گرفتم، کنارم نشاندم و روی دیگر زندگی را برایش بیان کردم.

زندگی با وجود تمام سختی هایی که دارد، زیبایی های فراوانی در دل آن نهفته است.

موارد و موضوعات زیادی برای شادیمان هست که اگر به آن ها بیندیشیم،  پی به خاصیت زیبایی زندگی خواهیم برد.  چه خوب است که دلیل لبخند و شادی و امید دیگری باشیم.

تا می توانیم به دیگران دلگرمی بدهیم و با گفته هایی هر چند کوتاه اما عمیق نور امیدی در دل دیگران باشیم. گاهی نیز آنقدر از زندگی رنج خواهیم دید که در دلمان جز دلنوشته،  کاری از دستشان بر نخواهد آمد.

پیراهنش از گریه زیاد، خیس خیس شده بود؛  من را در آغوش گرفت، برخواستیم و به کمپ ترک اعتیاد رفتیم تا زندگی راجور دیگری معنا کنیم.

____________________________________________________

نویسنده: محمد پورعلی گنجی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۰ ، ۱۸:۲۵
امیر رضائی

به نام خالق قلم

مــــــــادر

 

 

وارد خانه که شدم، هیچ چیز جای خودش نبود.

خستگی کار از یک طرف، وضعیت نابسامان خانه از طرف دیگر.

دلم یه چای داغ و نیم ساعت استراحت در سکوت محض می‌خواست.

اما نه چای داغی بود و نه سکوتی.

جیر جیر لولای پنجره، مثل مته روی مخم بود.

حالا از شانس من، باید همین امروز این پنجره خراب می‌شد؟!

این‌هم از سماور، شمعک‌اش کار نمی‌کند، که روشن کنم لااقل یک چای بخورم.

آخر چه وضعیست؟  کدام آدم عاقل با این وضع اینجا زندگی می‌کند؟

چرا امروز خانه اینطور شده؟!

اه اه اه...

 

صدای پیامک گوشی‌ام بلند شد.

_سلام عزیزم، امروز حالم خوب نبود؛ اومدم دکتر،  دیر برمیگردم خونه.

خونه که رسیدی، اول برو اون پنجره رو ببند؛ تا صدای جیرجیرش رو مخت راه نره.

شمعک سماور خرابه؛ با فندک تو کشو روشنش کن و چایت رو بخور و بخواب.  به خونه دست نزن، خودم برگردم سروسامون میدم.

 

عجب!  پس مادر خانه نبود...

_____________________________________

نویسنده: خانم کیهان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۰ ، ۱۰:۲۴
امیر رضائی

 به نام خالق قلم

درسی که شاگردم به من آموخت

 

 

 

نزدیک کریسمس بود و کم کم داشتیم برای یک جشن باشکوه آماده می شدیم.

اما شرایط من یه کم فرق داشت. چند روز قبل از جشن، توی یه تصادف دچار سانحه شده بودم.

و امسال باید روی تخت بیمارستان جشن می گرفتم.

چند روز مانده به عید بیکار شده بودم؛ و این موضوع و هزینه های سنگین بیمارستان،  من را توی درد سر انداخته بود.

همسرم، از شرکتی که در آن کار می کرد، در خواست مبلغی را تحت عنوان وام کرده بود؛ ولی با توجه به تعطیلات آخرسال، دریافت وام به زمانی دیگر موکول شد.

چند روز قبل عید، تعدادی از طلبکاران به درب خانه ام رفتند و تعدادی از شیشه ها را شکستند.

دیگه خودم را برای هر اتفاقی آماده کرده بودم.

 عید نزدیک بود، و من هم چنان چشم انتظار، لحظه ای نگاهم را از درب بر نداشتم.

درب باز شد، و دکتر بخش وارد شد، تبسمی کرد و مبلغی را در دستانم گذاشت و از من خواست که این هدیه را قبول کنم.

 گفت:  من از شاگردان شما در مدرسه بودم و شما روزی دستم را گرفتین و نجاتم دادین؛  و حال من پزشک شده ام و نوبت من است که جبران کنم.

و شاگردم به من درسی داد که در هیچ کتابی نوشته نشده بود.

_________________

نویسنده: محمد پورعلی گنجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۰۰ ، ۱۵:۵۶
امیر رضائی

به نام خالق قلم

اصول نویسندگی

 

 

موفقیت یک جراح در درمان بیماری، بستگی به شناخت دقیق او از زبان بدن و دقت عمل در بکارگیری از دانش کسب شده در این امر دارد.

 

نوشتن هم یک جراحی بزرگ در زبان است. که نیازمند غرق شدن در دریای بی کران واژگان و شناخت دقیق زبان است. 

هرچقدر به ساختار زبانی که به آن می‌نویسیم مسلط‌تر باشیم،  شکل دادن به چیزهایی که در ذهن داریم راحت‌تر خواهد بود.

 

اغلب ما خیال می‌کنیم که زبان فارسی را بلدیم؛ اما این کافی نیست. برای خوب نوشتن لازم است که به یادگیری زبان نگاه جدی‌تری داشته باشیم.

فرقی نمی‌کند که به چه زبانی می‌نویسیم، برای نوشتن به هر زبانی باید صورت‌های گفتاری و نوشتاری آن زبان را به‌خوبی بشناسیم.

 

هر چقدر به ساختار زبانی که به آن می‌نویسیم مسلط‌تر باشیم؛  شکل دادن به چیزهایی که در ذهن داریم راحت‌تر خواهد بود. 

به بیان دیگر،  نویسندۀ حرفه‌ای کسی ا‌ست که زبان را می‌شناسد، زبان‌آور است و بیشتر و بهتر از سایرین از امکانات و ظرفیت‌های زبان بهره می‌برد.

بنابراین در گام اول بهتر است برای آموختن فارسی (یا هر زبانی که به آن می‌نویسیم) وقت بگذاریم و بدانیم که،  

«هر کلمه یک ثروت است.»

 

________________________________________________________________

نویسنده: محمد پورعلی گنجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۰۰ ، ۱۶:۲۲
امیر رضائی

 

 

به نام خالق قلم 

علائم نـــگارشـــی

 

 

پرانتز()

 یکی دیگر از علائم نگارشی پرانتز می باشد. از پرانتز برای جداسازی توضیحات اضافه از دیگر قسمت‌های جمله استفاده می‌شود. حواستان باشد، چیزی در پرانتز قرار می‌گیرد که در صورت حذف به معنای جمله آسیبی نرسد.

 

نوشته میان پرانتز با متن ارتباطی فرعی دارد؛ بدین صورت که برای ذکر توضیح تکمیلی، مثال، عبارت توضیحی، معنای واژه، ذکر منبع، نشانه اختصاری، ذکر تلفظ کلمه و عبارت، ترجمه کلمات، جمله‌های دعایی و نفرینی و همچنین نوشتن علامات به کار می‌رود.

موارد استفاده از پرانتز()

یکی از موارد استفاده از پرانتز، در توضیحات اضافه می باشد.

همچنین توضیح بیشتر دربارۀ یک کلمه؛ در این فرم، پرانتز به معنی «یا» آورده می‌شود. مثلا در «مثنوی» از نماد آب (دریا) زیاد استفاده شده است.

 

برای بیان معنی کلمۀ قبل از خود؛ اینجا پرانتز به معنی «یعنی» است.

عطار در دیوان خود، چندین بار از کلمۀ شوخ (چرک) استفاده کرده است.

 

گاهی نیز شماره را در میان پرانتز می‌گذارند.مانند: (۲) یا( 2)

 

برای اضافه کردن معادل کلمات در زبان‌های دیگر از پرانتز استفاده می‌کنیم.

 

برای نوشتن واژه‌های اختصاری و ترکیبات دعایی نیز از پرانتز استفاده می‌شود.

 

مانند: پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: ...

 

یا: همه ما در آرزوی ظهور حضرت مهدی (عج) هستیم

 

دو پرانتز (( )) یکی از نشانه‌های جداسازی محسوب می‌شود.

 

برای توضیح نوشته های کوتاه و اختصارات و یا ذکر صورت مخفف عبارات: سازمان هواپیمایی ملی ایران (هما) تعدادی محدود از هواپیماهای خود را اجاره کرده است.  یا سمت (سازمان مطالعه و تدوین کتاب‌های علوم انسانی) یا ناجا (نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران).

 

نکته قابل ذکر در این باره آن است که اگر پرانتز و آنچه در آن نوشته شده است را حذف کنیم، نباید در فهم معنای متن خللی وارد شود.

 

برای مثال: آن دسته از داوطلبانی که مایلند در شعبه ۲ مؤسسه (خیابان فردوسی) مشغول به فعالیت شوند، باید آن را در زیر فرم قید کنند. آنچه در پرانتز آمده توضیح بیشتر است، اما با حذف آن خللی در معنای متن وارد نمی‌شود.

علامت سوال؟

از دیگر علائم نگارشی، علامت سوال می باشد. علامت سوال نشانه آن است که باید جمله را به صورت پرسشی خواند. مانند: دوست داری با ما همراه شوی؟ علامت سوال از نشانه‌های مکث کامل است و به‌طور کلی در انتهای جملات پرسشی می‌آید.

موارد استفاده از علامت سؤال:

بعد از جملات پرسشی مستقیم

حال شما چطور است؟

امروز دوشنبه است؟

برای بیان شک، علامت سؤال را در پرانتز و بعد از قسمتی که دربارۀ آن تردید داریم، می‌گذاریم. در واقع اگر درباره مطلبی شک و تردید وجود داشته باشد، می‌توان نشانه سؤال را در پرانتز رو به روی آن قرار داد. این نویسنده قرن هشتم (؟) دارای قلمی توانا بوده است. یا جمعیت ایران در سال ۱۳۴۵ حدود ۳۰ میلیون نفر (؟) بوده است.

 

در انتهای جملاتی که باید احساسات دوگانه مثل تعجب و عصبانیت، تنفر و حیرت و … را منتقل کنند، از علامت سوال به همراه نشانۀ عاطفی استفاده می‌کنیم.

چه گفتید؟!

 

این تردید می‌تواند حالت طنز نیز داشته باشد.

مثل: از یک انسان قانون‌مند (؟) مثل او بعید نبود که به تخلفی چنین گسترده دست بزند.

 

توجه داشته باشید که بعد از جملات سؤالی غیرمستقیم مثل؛ گفتم، چرا می‌خندی و همچنین در انتهای جملات پرسشی خواهشی، مودبانه و دستوری، دیگر از علامت سؤال استفاده نمی‌کنیم. اگر جمله لحنی معمولی داشت از نقطه و اگر تأکیدی بود از علامت تعجب استفاده می‌کنیم.

 

ممکن است بلند شوید! یا دقیقاً بفرمایید چند سال است به این کار مشغولید!

نشانه تعجب و عاطفه علامت تعجب (نشانه عاطفی) (!)

نشانۀ عاطفی که به غلط همه آن را با نام علامت تعجب می‌شناسیم، از علائم پرکاربرد زبان فارسی است. از نشانه عاطفی در انتهای جملات و شبه‌ جمله‌هایی که لحن دستوری، تأکید، خطاب و یا احساسات قوی دارند، استفاده می‌شود.

 

 این علامت نگارشی، نشانه آن است که حالتی عاطفی چون تعجب را بیان می کند.  مثلا شگفتا! او مرا انتخاب کرد؛ با این که هیچ شباهتی به خودش ندارم. چه دردی دارد!  اصلا فکر نمی‌کردم ورزش کردن با چنین دردی در عضلات همراه شود.

 

هم چنین پس از اسمی که او را مخاطب قرار داده‌ایم، می‌توانیم از علامت تعجب استفاده کنیم.  مثل خدایا! کمک کن بتوانم بنده خوبی برای تو باشم..

جملات تعجبی: چه انتظار عجیبی!

در انتهای جمله‌های تأکیدی از علامت تعجب استفاده می‌کنیم.

 

تأکیدی: امکان ندارد!

 

امری تأکیدی: دقت کنید!

 

نهی: صحبت نکن!

 

اخطار: خطر مرگ!

 

نکته: اگر در جمله تأکیدی نباشد و لحن کلام عاطفی معمولی باشد، فقط نقطه می‌گذاریم.

 

جملات پرسشی تعجبی

چه عجب!

 

جملات استفهامی

استفهام تقریری: در تقدیر چه کسی مرگ نیست!

استفهام انکاری: چه کسی حال ما را درک می‌کند!

استفهام کنایه‌آمیز: می‌دانی چه کار کردی!

 

در جملاتی که برای بیان نظر فرد می‌آید، از نشانه عاطفی استفاده می‌کنیم.

سرزنش: خجالت نکش!

تحسین: آفرین!

توهین: احمق!

ترحم: طفلی!

استهزا:  پهلوان پنبه!

 

نکته: استفاده از چند علامت تعجب کار خوبی نیست.

خط فاصله (خط تیره) (-)

یکی دیگر از علائم نگارشی، خط فاصله می باشد. عبارت یا جمله معترضه (جمله‌هایی که معمولا توضیحی را به مفهوم اصلى جمله می‌افزایند یا مفاهیمی از قبیل دعا و نفرین را بیان می‌کنند) می‌تواند در میان دو خط تیره قرار گیرد.

 

موارد استفاده: برای جدا کردن جملهٔ معترضه

 

مثال جمله معترضه توضیحی: «سعدی - بزرگترین سجع‌نویس ایرانی - در قرن هفتم می‌زیست.»

 

مثال جمله معترضه دعایی: «استاد عزیزمان - خدا رحمتش کند - این را به ما گفته بود.»

 

در هنگام نگارش داستان یا نمایشنامه برای پرهیز از تکرار نام شخصیت‌ها از خط فاصله استفاده می‌شود. مانند:

مادر: بالاخره آمدی؟

پسر: خیلی خسته شدم.

- یعنی نمی‌خواهی به خاطر دیر آمدنت معذرت بخواهی؟

- ای بابا مامان!  تو رو خدا گیر نده. حوصله ندارم.

- جواب بابا با خودت.

گاهی پس از اعداد از خط تیره استفاده می‌شود که البته این شیوه توصیه نمی‌شود.

مانند: ۱- و ۲-

 

میان بعضی کلمات که باید به همراه هم خوانده شوند نیز از خط تیره استفاده می‌شود.

 

مثل: سازمان رفاهی - تفریحی شهرداری یا دو رگه ایرانی- هندی یا قطار تهران - مشهد

 

به معنی «تا» و «به» برای بیان فاصله‌های زمانی و مکانی:

قطار تهران - مشهد، وارد ایستگاه شد.

حتی گروه‌های سنی ۱۳–۷ سال هم می‌توانند از گلستان به خوبی استفاده کنند.

 

همچنین فاصله میان دو عدد نیز با خط تیره نشان داده می‌شود.

مانند: قرون 4 - 3  هجری یا صفحات  54 - 33

 

برای دسته‌بندی مطالب نیز می‌توان از این شیوه بهره برد:

- مادران شیرده

- کودکان

- افراد در معرض خطر

 

هنگامی که دو واژه بر روی هم دو جنبهٔ مختلف از یک منظور را نشان دهند:

مباحث هنری - ادبی، نزدیکی و قرابت خاصّی دارند.

سه نقطه (...)

سه نقطه نشان می‌دهد که بخشی از متن حذف شده است. در واقع برای نشان دادن واژه‌های حذف شده و  یا ادامه‌دار؛ مانند: او همچنین اضافه کرد: «ما هرگز زیر بار نمی‌رویم که یک عده با ما برخورد سلیقه‌ای بکنند و هر جور که می‌خواهند با ما رفتار کنند... آن‌ها حق ندارند ما را دست کم بگیرند.»

 

همچنین از این نشانه برای خودداری از نوشتن واژه مقدس نام خداوند به منظور پرهیز از افتادن برگه حاوی این نام در زیر دست و پا و بی احترامی به آن بهره برده می‌شود.

 

مانند: ماشا ا...!  انسان هنرمندی هستید که اثری به این زیبایی خلق کرده‌اید.

 

یا: ید... به خانه برگشت.

سخن ناتمام:

 

شما… شما… زبانم لال…

 

برای نشان دادن کشش در گفتار: برای مثال

 

سقف هر… ی ریخت.  آها… ی حسین کجایی؟

همچنین این علامت در مواقع افتادگی واژه یا واژه‌ها از یک نسخهٔ خطی یا کتیبه مورد استفاده قرار می گیرد.

 

قلاب (=کروشه) [ ]

یکی دیگر از علائم نگارشی  قلاب [ ] می باشد. نوشته میان دو قلاب به متن اصلی افزوده شده است.  برای مثال زرین کوب همچنین معتقد است: «این کتاب عطار [منطق‌الطیر] نیز به نظم و دارای مفاهیم عرفانی است». در این متن، منطق‌الطیر به عنوان توضیحی به سخن زرین کوب افزوده شده است.

 

 موارد استفاده از قلاب:

 

مطالبی که جزو اصل کلام نباشند:

معلّم به کلاس وارد شد [ابراز احساسات دانش‌آموزان] و بر جایش نشست.

 

در تصحیح متون قدیمی واژه‌های الحاقی با توضیحات احتمالی در قلاب گذاشته می‌شوند:

گفت: من مردی طرّارم، [تو] این زر به من امانت دادی.

 

دستورهای اجرایی در نمایش‌نامه‌ها:

حسین [با قیافه‌ی جدی]: آیا اکنون حاضری به این سفر بیایی؟

ممیز/

 از دیگر علائم نگارشی ممیز می باشد. این علامت نگارشی برای موارد زیر به کار می رود.

برای جدا کردن مصراع‌های یک شعر:

خانهٔ دوست کجاست/ در فلق بود که پرسید سوار/ آسمان مکثی کرد/

 

نکته: برای نوشتن تاریخ در ویکی‌پدیا به صورت ۱۲ تیر ۱۳۷۶ عمل کنید و نه به صورت ۷۶/۴/۱۲

 

تساوی: برای نشان دادن تساوی میان دو مطلب . توانا بود هر که دانا بود = هر که داناست، تواناست.

 

ستاره* : نشان از ارجاع به پاورقی

 

دو ستاره **:نشان از  ارجاع به پاورقی صفحات قبل

 

سه ستاره***: نشان از تغییر سیاق متن

 

درصد%:  درون متن فارسی ترجیحاً به جای استفاده از ٪ بهتر است از عبارت «درصد» استفاده شود.

 

از این علامت نگارشی درون فرمول‌ها یا متن‌های ریاضیاتی مانند 25% استفاده می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۰ ، ۱۸:۲۳
امیر رضائی

 

به نام خالق لوح وقلم

علائم نـــگارشـــی

 

 

علائم نگارشی فارسی چه کاربردی دارند؟

 

علائم نگارشی: به مجموعه ی نشانه های نگارشی گفته می شود که کمک می کند افراد متن نوشته شده را درست بخواند و یا اینکه درست بنویسد.

در زبان و ادبیات فارسی برای اینکه فرد منظور خود را از نوشته بهتر برساند و اینکه معنی را  از زبان گفتار به نوشتار منتقل کند، از نشانه‌های نگارشی استفاده می‌کند. اگر علائم نگارشی به درستی استفاده شوند،  مفهوم متن به درستی به مخاطبان ارائه می‌شود. در غیر این صورت ممکن است مفهوم به خوبی منتقل نشود.  رعایت اصول استفاده از علائم نگارشی در هر متنی لازم است و عدم استفاده و یا استفاده اشتباه از این نشانه‌ها می‌تواند معنی کلام را مختل کند.

علائم نگارشی یا نشانه گذاری به طور کلی علائمی هستند که کاربرد مؤثری در آرایش جمله دارند و می‌توانند معنای یک جمله را تغییر دهند. علائم نگارشی اگر اشتباه استفاده شوند، ممکن است جملات گیج کننده شوند یا معنای دیگری پیدا کنند.

 

همۀ ما احتمالاً با این مثال روبرو شده ایم؛«بخشش! لازم نیست اعدامش کنید.» و «بخشش لازم نیست. اعدامش کنید.»  گاهی اهمیت این علائم نگارشی  در حد مرگ و زندگی  می باشد. در مثال اول با علامت تعجبی که بعد از بخشش آمده، این معنا به خواننده می رسد که متهم را باید بخشید و نیاز به اعدام ندارد و در مثال دوم که بعد از بخشش علامتی نیامده  و در پایان جمله نقطه گذاشته، این مفهوم را می رساند که متهم باید اعدام شود.

انواع متن نگارشی

 

نگارش علمی :  در نگارش علمی هر لفظی در معنای روشن و حقیقی خود است. نوشته هایی که نگارش علمی دارند، صریح ( = واضح ) دقیق ، گویا و بی ابهام است. در نگارش علمی آرایه ها و زیبایی های ادبی دیده نمی شود. برای مثال: خورشید می تابد. ( زبان علمی )

 

 نگارش ادبی: در نوشته های ادبی نویسنده از آرایه ها ی ادبی برای توصیف  و بیا ن عواطف و احساسات درونی بهره می گیرد. مثال: سیمرغ آسمان بال نور گستر خود را می پراکند.

 

تلمیح : شاعر یا نویسنده، گاهی برای زیبا تر ساختن سخن و تاثیر گذاری بیش ترِ آن، به اشاره و غیر مستقیم از آیات، روایات، احادیث، داستان ها و رویداد های مهمّ تاریخی و ... استفاده می کند. به این زیبایی سخن تلمیح گویند.

 

  کلمات قصار ( ضرب المثل )  جملات کوتاه و پر معنی را کلمات قصار گویند. کلمات قصار، فشرده و خلاصه ی افکار و اندیشه های بلند هستند.  ضرب المثل ها، کوتاه و بسیار تاثیر گذارندو به راحتی در ذهن ماندگار می شوند.  مثال : گر صبر کنی ، ز غوره حلوا سازی.  مثال : یک دست صدا ندارد.  مثال :  هرکه بامش بیش ، برفش بیش تر.

 

تشبیه : ادّعای همانندی بین دو یا چند چیز را گویند که به علّت شباهت مشترکی دارند. کتاب همچون غنچه ای پر از برگ است.

انواع علائم نگارشی

 

همانطور که در بالا گفتیم علائم نگارشی در درست خواندن و درست نویسی فرد را کمک می کند. در ادامه انواع علائم نگارشی را بیان می کنیم:

 

نقطه . :

یکی از نشانه های نگارشی (نقطه. ) می باشد. این علامت در پایان جمله هاى کامل خبرى یا انشایى می آید.  نقطه را زمانی استفاده می‌کنیم که می‌خواهیم مکث کامل اتفاق بیافتد. برای مثال : سعدی شاعر بزرگی است.

و پس از پایان یافتن پی نوشت هاى ارجاعى یا تفصیلى، مثال: زرین‌کوب، عبدالحسین؛ پیشین، ۱۳۷۵: ص55.

 پس از نشانه هاى اختصارى: ابن سینا متو لّد سال 428 ه.ش یا ر.ک. (رجوع کنید)

 شماره ردیف رقمى یا حروفى . مثال:1.

در صورتی که واژه‌ای به جای جمله کامل به کار رود، پس از آن نقطه گذاشته می‌شود:

بله.

نه.

کتاب. ( مثلاً در پاسخ « چه خواندی؟»)

پس از نهی مؤدبانه و غیرمستقیم نقطه می‌گذاریم.

خواهش می‌کنم، شرمنده‌ام نکنید.

در انتهای آدرس و منابع مثال : تهران : خیابان کارگر شمالی، تقاطع بزرگراه گمنام، کوچۀ چهارم. یا نخعی، رضا؛ راهنمای پایان‌نامه نویسی؛ چاپ اول، تهران: انتشارت هگمتان، ۱۳۷۷.

نکته: نکته قابل ذکر در مورد نقطه آن است که نباید در پایان شعر از نقطه استفاده کنیم.

 

ویرگول یا کاما (،)

یکی دیگر از علائم نگارشی که در رساندن مفهوم جمله کمک بزرگی به خواننده می کند، ویرگول (،)می باشد. ویرگول، از رایج‌ترین و کاربردی‌ترین علائم زبان فارسی، بوده و به‌طور کلی، ویرگول نشانه ای  است که باید اندکی در خواندن مکث کنیم. این نشانه برای سهولت و درستی خواندن نوشته‌ و برای انتقال معنی جمله‌ها استفاده می‌شود.

موارد استفاده از ویرگول:

به جای «و» عطف در بین کلمات، عبارات و جملات در یک جمله: تفکر، منبع اصلی ثروت، پیشرفت‌های مادی، اکتشافات بزرگ و همۀ کامیابی‌هاست.

باید توجه داشته باشید که اگر تعداد عبارات بیش از سه بود، دو مورد آخر با «و» به هم متصل می‌شوند.

در واقع ویرگول در دو طرف عطف بیان و بدل مورد استفاده قرار می‌گیرد.

برای مثال : پیامبر گرامی اسلام، محمد مصطفی، در کودکی مادر خود را از دست داد.

 یا دوستم، که امیدوارم هر جا هست سلامت باشد، در نوجوانی انسان مهربانی بود.

همچنین گاهی برای رفع توهم در عبارات آخر، علاوه بر واو عطف، ویرگول هم می‌آوریم. برای مثال علی، بهمن و حسین؛ جهان، خشایار و رضا؛ و مصطفی، شهرام و سیاوش در کلاس به سه گروه سه‌نفره تقسیم شدند.

 

از دیگر موارد استفاده از ویرگول جداسازی اجزای یک آدرس یا ارجاع می باشد. برای مثال:

 آدرس: تهران، خیابان کارگر شمالی، تقاطع بزرگراه گمنام، کوچۀ چهارم.

نکته: اگر نام خانوادگی قبل از نام کوچک بیاید، بین آن‌ها ویرگول می‌گذاریم. فتوحی، محمود.

بین دو کلمه که در یک جمله تکرار شده است و برای خوانایی درست از ویرگول استفاده می‌کنیم.

آن شهر، شهر ارواح بود.

 

زمانی که کلمات به اشتباه به‌صورت ترکیب وصفی یا اضافی خوانده می‌شوند از ویرگول استفاده می‌کنیم.

این کتاب، راهنمای معلمان است.

 

هر وقت بخواهیم صفتی را در دو کلمه معطوف به یکی از آن‌ها نسبت دهیم از ویرگول (به همراه «و» عطف) استفاده می‌کنیم. برای مثال:  پسران، و مردان کهن‌سال

 

اگر نهاد در جمله یک ترکیب اسمی و یا مصدر بود، آن را با ویرگول از گزاره جدا می‌کنیم. برای مثال:  یک تصویر خوب، از هزار جمله گویاتر است. یا خواستن، توانستن است.

در جملات مرکب، برای جداسازی جمله پایه و پیرو از کاما استفاده می‌شود. برای مثال:  اگر چه تلاشی نکردم، موفق شدم.

 

از دیگر موارد استفاده از ویرگول زمانی است که بخواهیم بخشی از جمله را برای تأکید بیشتر از قسمت دیگر جدا کنیم، از ویرگول استفاده می‌کنیم. برای مثال:  به سؤالات من پاسخ داد، بی‌کم‌و‌کاست.

 

 همچنین بعد از منادا، گروه قیدی ابتدای جمله و قیدهای نفی و اثبات ابتدای جمله هم ویرگول به کار می رود. برای مثال:

 منادا: سعدی، به روزگاران مهری نشسته بر دل

گروه قیدی: پس از سال‌ها، ردی از خشنودی را می‌شد در چهره‌اش دید.

قید نفی/ اثبات: خیر، این‌طور نیست.

 

نکته ای که درباره نشانه ویرگول باید بدانید این است که نباید در کاربرد ویرگول افراط کرد. رها کردن ویرگول‌های فراوان در متن باعث زشت شدن کلیت متن در یک نگاه می‌شود. باید دانست که در بسیاری از موارد خواننده مکث می‌کند. که باید از آن پرهیز شود.

 

همچنین گفتنی است قبل یا بعد از حروفی مانند: (تا، که، و، اگر، یا، هم، خواه، اما، ولی، چون، زیرا، بنابراین، پس، اگر و را) معمولا از ویرگول استفاده نمی‌شود.

علائم نگارشی دو نقطه:

دو نقطه از نشانه‌های دو وجهی است؛ هم علامتی برای جداسازی است و هم از نشانه‌های مکث موقت محسوب می‌شود. به طور کلی از دو نقطه برای شرح و توصیف کلمات و عبارات قبل از خود استفاده می‌شود. دو نقطه، نشانه آن است که نقل قول یا توضیح اضافی پس از آن بیان می‌شود.

 

موارد استفاده از دو نقطه:

یکی از موارد استفاده از دو نقطه، قبل از نقل‌قول مستقیم می باشد. برای مثال:  کارشناس در این باره گفت: «هر گونه دخالت در ترکیب دارو ممکن است منجر به عوارض جانبی بیشتر شود».

برای توصیف و اشاره به جزئیات

این عقیده مبتنی بر اندیشه‌های دو مکتب است: مارکسیسم و کاپیتالیسم.

 

بعد از کلمات توضیحی مثل «عبارت است از»، «برای مثال»، «از جمله» و....

راه‌های دستیابی به اهداف بلندمدت فراوان است؛ برای مثال: .....

برای جداسازی موارد زیر از دو نقطه استفاده می شود:

محل نشر از دیگر اجزای شناسنامۀ کتاب: تهران: نشر چشمه.

 

نام مقصد از دیگر اجزای آدرس: تهران: خیابان کارگر.

 

تفکیک عنوان اصلی و فرعی: غلط ننویسیم: دشواری‌های املای فارسی

 

از دیگر موراد استفاده از دو نقطه، برای نشان دادن یک ساعت مشخص می باشد. مانند: ۷:۱۴

 

نکته: باید توجه داشت گذاشتن دو نقطه پس از عنوان‌ها لازم نیست و همچنین اگر کلمات توضیحی همراه با کسرۀ اضافه آمده باشد دیگر از دو نقطه استفاده نمی‌کنیم. مثال: برای مسافرت وسایل شخصی مانندِ حوله، مسواک، پتو و … لازم است.

نقطه ویرگول (؛)

یکی دیگر از نشانه های نگارشی، نقطه ویرگول می باشد. نقطه ویرگول نشانه آن است که جمله، پیرو یا متمم یا مکملی دارد. این علامت نگارشی نشانه‌ای برای مکث نسبتاً بلند است؛  این مکث کمی طولانی‌تر از ویرگول و کوتاه‌تر نقطه است.

 

 موارد استفاده از این علامت نگارشی:

 

بعد از جمله‌های کاملی که مستقل نیستند، از نقطه ویرگول استفاده می‌کنیم.

 

امروز او را دیدم. (جملۀ مستقل)

 

امروز او را دیدم؛ اما … (جملۀ غیرمستقل)

 

برای تفکیک  و جداسازی عبارت‌های مختلف در یک جملۀ طولانی نقطه ویرگول می‌گذاریم؛  این جملات به نظر مستقل می‌آیند اما در اصل با یکدیگر مرتبط هستند. برای مثال : با استقرار دمای پرفشار، ابرها پراکنده شدند؛  از شدت بارندگی کاسته شد.

هم‌چنین وقتی که به نظر می‌رسد جمله تمام شده است، ولی در واقع هنوز ادامه دارد و نویسنده می‌خواهد خواننده را به ادامه جمله کامل توجه دهد، از نقطه ویرگول استفاده می‌کند.

به عنوان مثال پیش از حروف: ولی، اما، زیرا و مانند این‌ها.

مثل: تو را دوست دارم؛ ولی حاضر نیستم همه عمرم را با تو بگذرانم.

 

هر گاه می‌خواهیم ارکان یک لیست (فهرست) یا آدرس را جدا کنیم، نقطه ویرگول استفاده می‌کنیم. برای مثال : آثار سعدی عبارت است از: گلستان؛ بوستان؛ قصاید؛ غزلیات.

یا احمدی گیوی، حسن و دیگران؛ زبان و نگارش فارسی؛ چاپ سیزدهم، تهران: انتشارات سمت،

 

در جمله‌ای که چند گروه کلمه با ویرگول بهم مرتبط شده‌اند، از نقطه ویرگول برای جداسازی گروه‌ها استفاده می‌کنیم. برای مثال: زهرا، مریم و فاطمه؛ سمیه، سمیرا و ساجده؛ و لاله، مونا و ستاره در کلاس به سه گروه سه‌نفره تقسیم شدند.

 

در جملات مرکب، هر گاه جمله پایه زودتر از جمله پیرو آمد، بین دو جمله نقطه ویرگول می‌آید.

به مقصد رسیدم؛ اما کمی دیر.

گیومه یا نقل‌قول«»

یکی دیگر از علائم نگارشی، گیومه می باشد. این علامت نگارشی، نشانه آن است که آنچه در میان این دو نشانه قرار می‌گیرد، نقل قول مستقیم از شخصی است. همچنین می توان گفت گیومه از نشانه‌های دربرگیرنده است و به‌طور کلی برای بیان نقل‌قول‌های مستقیم استفاده می‌شود؛ به همین دلیل آن را به نام نشانه نقل قول هم می‌شناسند. مثلا به قول حضرت حافظ: «مرا به رندی و عیب آن فضول عیب کند که اعتراض بر اسرار علم غیب کند»

 

 موارد استفاده گیومه یا نقل قول«»

در برگیرنده نقل قول مستقیم می باشد و دو حالت برای چنین جمله‌هایی وجود دارد: اگر قبل از نقل‌قول دو نقطه آمده باشد، بعد از بسته شدن گیومه، نیازی نیست نقطه بگذاریم.

نیوتن در قانون سوم خود گفت: «هر عملی، عکس‌العملی دارد.»

 

 اگر قبل از نقل‌قول دو نقطه نباشد، بعد از بسته شدن گیومه باید نقطه گذاشت.

نیوتن در قانون سوم خود گفت «هر عملی، عکس‌العملی دارد.».

 

در جملات پرسشی و عاطفی بهتر است از گیومه استفاده شود.

 

 وقتی جمله‌ای از مشاهیر آورده می‌شود، نام صاحب نوشته خارج از گیومه آورده می‌شود.

هر گاه بخواهیم توجه مخاطب را به عبارتی جلب کنیم، با برجسته‌سازی و قرار دادن آن در گیومه این‌کار را می‌کنیم.

یکی از صور خیال در ادب فارسی، «متناقض‌نما» است.

 

ذکر عنوان کتاب، مقالات، پایان‌نامه‌ها، اشعار معروف و نظایر آن.

 

هم‌چنین وقتی در متن قرار است به واژه‌ای اشاره شود و منظور از آوردن واژه خود آن واژه باشد و نه معنای آن از گیومه استفاده می‌شود.

مانند: بهتر است این توضیحات را در ذیل بخش «توضیحات تکمیلی» بیاورید.

یا: لطفا نظر خود را درباره نام «پرهام» بیان کنید.

 

نکته:باید توجه داشت که نقل قول غیرمستقیم داخل گیومه قرار نمی‌گیرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۰ ، ۱۲:۰۹
امیر رضائی

به نام خالق قلم

عشق راستین

ماشین ام خراب شده بود و در این حوالی، حتی یک خانه هم نبود؛  که بتوانی ازش کمک بگیری.

به ناچار ماشین را رها کردم و به راه افتادم.  در گرمای شدید تابستان، شدت عطش، چنان بر من غلبه کرده بود؛  که لحظه ای چشمانم به سیاهی رفت و نقش بر زمین شدم.

کم کم، چشمان ام بازشد و خود را در آغوش پیرمردی یافتم؛   از او پرسیدم: که کیست؟ گفت: من برای رفتن به مزار همسرم، هر روز این مسیر را طی می کنم؛  که شما را دیدم که حال بدی داشتین و به یاری اتان آمدم.  حال که کمی بهتر شده اید، به منزل ام بیایید تا کمی استراحت کنید.

من با کمک پیرمرد به منزلش رفته و زمانی را  استراحت کردم.

بعد استراحت وتعمیر ماشین، از پیرمرد خد احافظی کردم؛  امادر بین راه چیزی ذهنم را درگیر کرده بود. چه چیز این پیرمرد را  تا این اندازه به همسر مرحومش، وابسته کرده بود؟ که بعد این همه سال، هنوز هم هر روز به مزارش می رفت و برمیگشت.

این عشق، نشات گرفته از چه بود؟ که هیچ چیزدیگری، برایش معنایی نداشت.

به راستی این عشق پاک، تاریخ انقضا نداشت و هر روز شعله اش بیشتر میشد.

و جز عشق، هیچ چیز نمی توانست این آتش را شعله ور کند. و شاید دلیلش در یک دلی بود...اون ماجرا، نقطه عطفی بود، و من  به منزل برگشتم تا با همسرم یکدل تر زندگی کنیم..

_________________________________________________

نویسنده: محمد پورعلی گنجی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۰ ، ۱۸:۴۲
امیر رضائی