به نام خالق قلم
هیچ وقت نفهمیدم از کجا شروع شد
علاقه من به نوشتن بود یا افتادم توی نوشتن.
یادمه نوجون که بودن یه دفترچه کوچیک داشتم که داستان های کوتاه عبرت آموز مینوشتم .
حقیقتش الان که گاهی اون ها رو میخونم به جای عبرت گرفتن، بیشتر خنده ام میگیره.
خلاصه از قدیم یه نیم نگاهی به نوشتن داشتم اما نه اصولی بلد بودم نه اصلا چیزی میدونستم که بخوام بنویسم .
البته الانم چیز زیادی نمیدونم فقط کمی با دنیا و مشکلاتش بیشتر آشنا شدم .
القصه بعد از اینکه در انجمن سینمای جوان کارگردانی خوندم با بخش جذاب نویسندگی آشنا شدم .بعد از اون سعی کردن داستان بنویسم و تبدیل به فیلم نامه کنم .
حقیقتش از همون اول هم از داستان هایی که داخل آپارتمان روایت میشد بیزار بودم
یادمه اولین کاری که خواستیم بسازیم و تقریبا بدون دانش سینما بودیم رفته بودیم وسط شلوغ ترین بزار یک شهر در استانی دیگه.
در نوشتن هم اینجوری بودم.
هر وقت داستان جدیدی مینوشتم برای تبدیل به فیلمنامه میدادمش به مسئولین انجمن سینمای جوان تا بخونن. اونها هم بعد از خوندن داستان تقریبا به این نتیجه می رسیدن که شما فعلا نساز. آخه این چیزایی که تو مینویسسی در سینما هم سخت روایت کردنش چه برسه به فیلم کوتاه.
بعد از اون هم چند کار مستند و فیلم کوتاه انجام دادم و فهمیدم که چقدر چیزهایی هست که هنوز باید یاد بگیرم. بعد از سربازی و در کار هم باز هم من بودن و متن ها.
انگار قرار نیست من از متن جدا بشم.
سعی کردم تولید محتوای بهتر را یاد بگیرم و در کنار اون کلاس نویسندگی با یک استاد خوب به نام شاهین کلانتری رو شروع کردم و در اون کلاس هم کلی چیز جدید یاد گرفتم.
تقریبا یک سالی هست که با گروهی از دوستان در حال تمرین و کار برای نویسندگی هستیم.
اگر شما هم دوست دارین به جمع ما بپیوندید تا باهم بنویسیم و یاد بگیریم.
امیر رضائی