ساحل امن
دوشنبه, ۹ اسفند ۱۴۰۰، ۰۲:۴۱ ب.ظ
به نام خالق زیبایی ها
ساحل امن
تو کشتی نجات عالم در گِل نشسته ای آقا
تو مرهم دل هر دل شکسته ای آقا
دوباره آمده ام تا بگویمت این راز
فروخته ام متاع دل و خریده ام نیاز
خریده ام آنچه باید تو را به من بدهد
همان چیز که به یعقوب عَطر پیرهن بدهد
تمام عمر و جوانی بگیر، مرا بخر
نداشتم چیزی در خور شما بهتر
گدایی در این خانه را بده لطفا
که دور از نگه ات، غرق می شوم حتما
بیا و ناخدای قلب کوچک ما باش
بیا و ساحل اَمن دِلَم، چو دریا باش
بگیر چشم مرا چون چراغ راه تویی
بگیر پای مرا چون که پای راه تویی
بگیر از تن و جانم هر آنچه میگیرد
تو را ز من، که دلم بی تو سخت می گیرد
نشان بده که چگونه به راهتان آیم
ز پشت ظلمت خود، به نگاهِ تان آیم
تمام عمر بس است مرا یک دعای خیر شما
نمیخرد دل ما را کسی به غیر شما
___________________________________________
شاعر: خانم فرهنگی
۰۰/۱۲/۰۹