به نام روح بخش بزرگ
خسته جسم یا روح
یه وقت هایی که خسته میشم. انگار فشار خیلی زیادی رو تحمل می کنم. گاهی وقت ها خستگی من ناشی از جسم و گاهی وقت ها خستگی من از روح هست. ولی مهمترین نکته اینه که همیشه خستگی روح برای من آزار دهنده تر از سختی جسم هست. وقتی جسمم خسته میشه معمولا چند روز که به خودم فشار جسمی نیارم خوب میشه اما امان از خستگی روحی. بزارین اول خستگی روحی رو تعریف کنم، وقتی که حال و حوصله هیچ کاری رو ندارین و دوست دارین تنهای تنها باشید.
هیچ چیزی شما رو خوشحال نمی کنه و چیزی هم تاثیری زیاد تو غمگین شدن تون نداره. دوست دارین خودتون باشین و افکار خودتون.
هیچ برنامه یا فیلمی هم برای شما جذاب نیست. شاید خیلی ها فکر کنن به این حالت میگن افسردگی، من هم روانشناس یا متخصص نیستم اما میدونم که کسی که افسرده باشه چیزی فراتر از گفته ها و نشانه هایی که گفتم باید باشه.
حالا که خستگی روحی رو تعریف کردم برم سراغ اینکه تعریف خودم از چرایی این موضوع بگم.
به نظر من این که ما در ماه یا چندین هفته به در میون چنین حالی بهمون دست میده نشونه خداست. شاید جمله عجیبه گفته باشم اما یک بار دیگه به تمام نشانه ها و صحبت هایی که درباره خستگی روحی گفتم دقت کنید، همه ی این ها نشانه ای از اینه که ما هر چند وقت یک بار به خودمون برمیگردیم. به فطرت دائمی مون.
واقعا از این زندگی چه چیزهایی میخوایم. پول، خونه، خانواده، ماشین، لوازم زندگی همه و همه برای چندین لحظه مثل یک ناشناس میشند و ما میمونیم و یه تنهایی و یک سوال مهم بزرگ.
من چی میخواهم از این زندگی؟
________________________________________________________________________________
امیر رضایی 24 آذر 1400